صفحه اصلي
زندگينامه
كتابها
كتب فارسي
كتب عربي
دانلود كتاب
مقالات
سياسي
فرهنگي
تاريخي
مصاحبه
سياسي
فرهنگي
تاريخي
خاطرات
علما و مراجع
شخصيت هاي داخلي
شخصيت هاي بين المللي
آلبوم
شخصيتهاي بين الملي
شخصيتهاي ايراني
علما و مراجع
كنفرانسها
مصر
واتيكان
متفرقه
ويژه نامه
اخبار
اخبار سايت
اخبار فرهنگي
پيوندها
تماس با ما
ويژه نامه
تبليغات
مروري بر كارنامه علمي و عملي شهيد آيت الله قاضي طباطبائي (بخش سوم)
نوع خاطره :
شخصيت هاي داخلي ,
راوي :
استاد سيد هادي خسروشاهي
منبع :
مجله شاهد ياران
گفته میشود مسجد آیتالله قاضی یكی از پایگاههای اصلی مبارزه بود،. آیا شما از این پایگاه استفاده میكردید یا فعالیتها در آن زمان هم جناحی بود! و فعالیت دوستان شما در آنجا مقدور نبود؟
به هرحال مسجد ایشان یكی از مساجد فعال شهر تبریز در امر نهضت و مبارزه و نشر اندیشههای مبارزاتی بود... و این جناحبندیها هم كه اشاره كردید در آن ایام به این شدت مطرح نبود! و در واقع به علت حضور جوانان در آن مسجد، پاتوق ما و دیگر دوستان هم بود... و من نشریاتی را كه در تهران و قم چاپ میكردیم، به تبریز میفرستادم كه در مسجد ایشان توسط نوجوانان توزیع میشد. ساواك در گزارشی نام سه كتاب را مینویسد كه هر سه تای آنها را من در قم و تهران و تبریز چاپ و منتشر ساخته بودم. متن گزارش ساواك چنین است:
«نخستوزیری
گیرنده: اداره كل سوم
فرستنده: ساواك آذربایجان
تیمسار ریاست سازمان اطلاعات و امنیت كشور
1. روز چهارشنبه 28 جاری قبل از سخنرانی آقای قاضی طباطبائی در مسجد شعبان، جزواتی به نام جنگ دیروز و فردا نوشته مهندس مهدی بازرگان و الفبای فكری حسین(ع) از محمدرضا صالحی كرمانی و بحثی درباره ماتریالیسم و كمونیسم از ناصر مكارم با مقدمهای از سید هادی خسروشاهی، به وسیله اطفال خردسال فروخته میشد. چون با وضعی كه مسجد داشت، هیچ گونه اقدامی مقدور نبود، علیهذا مراتب برای شناسائی اشخاصی كه جزوات فوق را جهت فروش در اختیار آنان گذاشته بودند، مورد بررسی و تحقیق میباشد.
2. عین سه جلد از جزوات فوقالذكر جهت استحضار به پیوست تقدیم میگردد.
رئیس سازمان اطلاعات و امنیت آذربایجان شرقی – مهرداد».
گفته میشود كه بعد از تبعید و زندانی شدن، آقای اخوی با آیتالله قاضی اختلاف نظر شدیدی پیدا كردند كه موجب مشكلاتی در محیط آذربایجان گردید؟
البته من در تبریز نبودم، ولی از ماهیت و علل این امر كاملا آگاه بودم و در دیداری با اخوی هم من اصرار بر روشن شدن حقیقت داشتم كه ایشان مطالبی را بیان داشت به شرط آنكه تا در حال حیات هستند، نقل نكنم... ولی من به خاطر همان مصالح كلی، حتی پس از وفات هم مایل نیستم آنها را مكتوب سازم و امیدوارم كه آن دو بزرگوار در محضر حق تعالی، همان طور باشند كه قرآن میفرماید: «ادخلوها بسلام آمنین و نزعنا ما فی قلوبهم من غلّ اخواناً علی سرُِرُ متقابلین». مرحوم امام خمینی در پاسخ نامه من در بارة این قبیل اختلافات آقایان تبریز-مربوط به اختلافات مرجعیت- مرقوم داشتهاند كه بنده «به هر نحوی كه صلاح» میدانم در رفع اختلاف كلمه آقایان بكوشم و این البته نشاندهنده لطف و حسن نظر امام نسبت به اینجانب بود. متن نامه چنین است:
(اصل نامه امام خمینی در فایل pdf ضمیمه مقاله میباشد.)
«باسمه تعالی
خدمت جناب مستطاب سیدالاعلام و ثقةالاسلام آقای سید هادی خسروشاهی دامت افاضاته
به عرض میرساند مرقوم محترم كه حاوی تفقد آن جناب بود، موجب تشكر گردید. از گرفتاری تجار محترمی كه مرقوم داشته بودید متاثر شدم و از خدای متعال رفع گرفتاری آنان و اصلاح امور عموم مسلمانان جهان را مسئلت دارم. جنابعالی كوشش نمائید در این موقعیت از اختلاف كلمه آقایان محترم كه مرقوم فرموده بودید به هرنحو صلاح میدانید جلوگیری فرمائید كه وسیله برای پیشرفت مقاصد شوم دشمنان اسلام خدای نخواسته فراهم نشود و انشاءالله با اتحاد كلمه، مشكلات موجود را برطرف نمائیم. دوام توفیقات آن جناب را در خدمت به دیانت مقدسه خواستار و ملتمس دعا هستم. والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته تاریخ 28 ربیعالمولود 84 .
ممكن است در آن جا صاحبان اغراض نسبتهائی به حقیر له یا علیه بدهند. بنده در این میدانها داخل نیستم.
روحاللهالموسوی الخمینی
آیا همكاری مشترك تا پیروزی انقلاب ادامه یافت؟
متاسفانه در تبریز اختلافاتی پیش آمد و همكاری كامل بین همه علما از بین رفت... نكته اصلی اختلاف هم باز مسئله «مرجعیت»! بود كه هر كدام از آقایان، یكی از مراجع قم یا نجف و مشهد را معرفی میكردند و در نتیجه تشتتی بر اوضاع حاكم شد، البته اخوی تا آخرین روز زندگی به نحوی به مبارزه ادامه داد، ولی تقریبا یك سال پیش از پیروزی انقلاب به رحمت حق پیوست كه آن هم به نظر من از «الطاف خفیه حق» بود ... چون اگر زنده مانده بود، با پارهای امور – مثلا مانند موسیقی؟- به مخالفت برمیخاست و این به صلاح انقلاب نبود.
البته نظر كلی من در این رابطه آن است كه ساواك به هنگام اقامت آقایان در تهران، برای درهم شكستن وحدت رهبری در تبریز كه به عهده این آقایان بود، توطئهای را اجرا كرد كه موجب تخریب روابط بین این دو بزرگوار گردید... و متاسفانه مراجعت زودهنگام آیتالله قاضی به تبریز و بهتنهائی- و حتی بدون اطلاع دیگر آقایان تبعید شده از تبریز- موجب تكدر خاطر آقایان تبعیدی، بهویژه اخوی ما گردید تا آنجا كه من در تهران، در اقامتگاه اجباریشان در خیابان شاهپور، ایشان را خیلی آشفته و متاثر دیدم. وقتی علت را جویا شدم، دیدم كه از بازگشت بدون اطلاع آقای قاضی بهشدت رنجیدهاند و آن را در واقع نوعی عدم همراهی و یا به اصطلاح دوستان امروزی «انحصار طلبی» و «تمامت خواهی»! در اداره امور مبارزه و مصادره كامل آن، تلقی میكردند كه برای استمرار آینده مبارزه، این روش را خطرناك و مضر میدانستند.
مراجعت ایشان به تبریز از طرف مردم و رژیم چه واكنشی داشت؟ آیا حوادث تازهای رخ نداد؟
ایشان در تاریخ چهارم اردیبهشت 43 به تبریز مراجعت نمود كه با استقبال پرشكوه مردم روبرو شد... اخوی بازاری ما، یعنی آقای حاج سید جعفر خسروشاهی حفظهالله (ابوی جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای سید رضا خسروشاهی كه از اساتید دروس خارج فقه و اصول و فلسفه در حوزه علمیه قم میباشد)، در برگزاری این استقبال سهم بهسزایی داشت و حتی اشعاری در پشتیبانی از مبارزه و علمای تبعیدی در منزل ایشان قرائت كرد كه موجب دستگیری و زندانیشدن ایشان گردید... ولی پس از آن استقبال، در روز پنجم اردیبهشت 1343 خفاشان رژیم شاه به منزل ایشان هجوم بردند و ایشان را مجدداً دستگیر و به تهران منتقل نمودند و افراد مسئول از استقبال را هم بازداشت كردند و به زندان انداختند! بعضیها مدعی شدهاند كه آیتالله قاضی از طریق هیراد، رئیس دفتر شاه، نامهای برای او ارسال و از علمای تبریز، از جمله جنابعالی «شكایت» كردهاند.
نسخهای از این نامه منسوب به ایشان در همان ایام به دست بنده رسید كه همین امر-توزیع نامه- موجب شك من گردید. در آن نامه، علما و وعاظ مبارز تبریز، وابسته! به ساواك! معرفی شده بودند و حقیر هم به عنوان «راس فتنه»! و یا «تولیدكننده انقلاب» قلمداد شده بودم... به نظرم این یكی دیگر از توطئههای ساواك برای ایجاد اختلاف بین علمای مبارز بود... و من هرگز نمیتوانم تصور كنم كه این سعایت از طرف ایشان صادر شده باشد. شأن ایشان بالاتر از این حرفها بود، اما متاسفانه تكذیب رسمی از ایشان در این زمینه منتشر نگردید و گویا در خاطرات خودشان كه در تبعیدگاه بافق نوشتهاند، به این امر پرداختهاند كه متاسفانه همچنان مخطوط مانده و به دست چاپ سپرده نشده است. متن این نامه در كتاب «زندگی و مبارزات آیتالله قاضی طباطبائی» تالیف آقایان رحیم نیكبخت و حمید اسماعیلزاده، چاپ نشر مركز اسناد انقلاب اسلامی و در كتاب «انقلاب نامه» مرحوم آقای بكائی چاپ تهران به عنوان نقد و بررسی نقل شده است.
گفتید كه آیتالله اخوی، قبل از پیروزی انقلاب رحلت نمود. واكنش آیتالله قاضی نسبت به این موضوع چگونه بود؟
پس از رحلت اخوی، آیتالله قاضی علاوه بر شركت در همه مجالس بزرگداشتی كه در محلات و مساجد مختلف شهر برگزار میشد، به مناسبت هفتمین روز درگذشت ایشان مجلس ترحیم پرشكوهی در مسجد خودشان در بازار – مسجد مقبره- برگزار كردند و ایشان را «سید الفقهاء و المجتهدین آیتآلله آقای حاج سید احمد خسروشاهی اعلیالله مقامه» نامیدند و «در این ضایعه، خسارت علمی بزرگی بر جامعه علم و فقاهت وارد گشته و یك شخصیت بارز دینی از صف مبارزه اسلامی از دست رفته» تلقی كردند. متن اعلامیه ایشان چنین بود:
«ثلمه فیالدین لایسدها شیء
نظر به فرا رسیدن اولین هفته رحلت اسفناك حضرت مستطاب حجتالاسلام و المسلمین سیدالفقهاء و المجتهدین آیتالله آقای حاج سید احمد آقا خسروشاهی اعلیالله مقامه كه با فقدان عظیم خویش قلوب عموم علمای اعلام و قاطبه اهالی محترم و علاقهمندان را جریحهدار نموده و در این ضایعه خسارت علمی بزرگی بر جامعه علم و فقاهت وارد گشته و یك شخصیت بارز دینی از صف مبارزان اسلامی از دست رفته، مجلس ترحیمی روز پنجشنبه 12 رجب مطابق 9 تیرماه از ساعت 8 صبح در مسجد مقبره منعقد و ساعت 5/10 ختم خواهد شد. بدیهی است برای عرض تسلیت به ساحت اقدس حضرت بقیهالله فیالعالمین ارواحنا فداه، عموم اهالی و طبقات محترم و علمای اعلام و مبلغین دینی و عزاداران حسینی و كسبه و اصناف برای تعظیم و بزرگداشت شعائر مذهبی و قدردانی از خدمات دینی آن بزرگوار در این مجلس سوگواری شركت خواهند فرمود.
سید محمدعلی قاضی طباطبائی
رابطه اخوی بزرگتر شما با آیتالله قاضی چگونه بود؟
آیتالله سید ابوالفضل خسروشاهی-اخوی بزرگتر- چون تحصیلكرده نجف بود با آیتالله قاضی رابطه خوبی داشت و به اصطلاح رفیقتر و مانوستر بود و وجه اشتراكشان هم همان «نجفی بودن» بود! اخوی ما شاگرد مرحوم آیتالله خوئی بود و لذا در مسئله تقلید به ایشان ارجاع میداد و با مراجع قم-جز آیتالله نجفی مرعشی- ارتباطی نداشت. البته با آیتالله میلانی در مشهد هم مرتبط بود كه این هم نقطه اشتراك دیگری با آیتالله قاضی به شمار میرفت.
ایشان چه نقشی در نهضت مراجع و انقلاب داشتند؟
ایشان از علمای ضد رضاخانی و اهل مبارزه با فساد و تباهی رژیم پهلوی بود و برای همین هم نخست ممنوعالمنبر شد و بعد در جریان خلع لباس علماء، ایشان نیز خلع لباس گردید و علیرغم درخواست رسمی و قانونی، شهربانی تبریز با ملبس شدن مجدد ایشان –طبق اسناد- مخالفت كرد... پس از سقوط رضاخان، ایشان دو باره ملبس شد و به خدمات تبلیغی و اقامه نماز و غیره ادامه داد. در اوائل نهضت، ایشان در بعضی از جلسات علمای تبریز شركت نمود و چند اعلامیه نخستین را هم همراه بقیه آقایان امضا كرد، اما با پیدایش اختلافات در امر مرجعیت، كنار كشید، بهویژه كه بعضیها به عنوان طرفداری از انقلاب، به آیتالله خوئی اهانت میكردند و ایشان پس از آن بهطور مطلق دیگر در این امور دخالت نكرد. ایشان تا آنجا به آیتالله خوئی ارادت داشت كه یكی از فضلا و مدرسین معروف تبریزی مقیم قم را كه در تبریز به دیدار ایشان آمده بود، چون به آیتالله خوئی جسارت نمود، رسماً از منزل بیرون كرد و به ما هم گفت كه دیگر او را به منزل راه ندهیم!
نام ایشان چه بود؟
ذكر نام ضرورت ندارد و اخلاقاً درست نیست، بهویژه كه ایشان دو سال پیش به رحمت خدا رفت.
آیا ایشان اجازاتی هم از مراجع قم یا نجف داشتند؟
ایشان اجازات متعددی از مراجع و علمای مشهد، قم و نجف، در امور حسبیه، نقل روایت و اجتهاد داشتند كه بعضی از آنها در كتاب «تاریخ زندگی و مبارزات آیتالله قاضی» نقل شده است. به امید آنكه همه آن اجازات، همراه نامهها و اسناد دیگر مربوط به آیتالله قاضی توسط مورخان و فرهیختگان علاقمند به تاریخ معاصر، پیگیری و منتشر گردد، در اینجا دو نمونه از اجازات را از امام خمینی و آیتالله سید ابوالقاسم خوئی نقل میكنیم.
بسماللهالرحمن الرحیم
الحمدلله ربالعالمین و الصلوة و السلام علی محمد و اله الطاهرین و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین
و بعد جناب مستطاب سید العلماء الاعلام و ملجاء الانام و حجةالمسلمین و الاسلام آقای حاج سید محمد علی قاضی دامت بركاته و كثرالله امثاله از قبل حقیر مجاز و وكیل هستند در اخذ وجوه شرعیه و ایصال آن بمحل مقرره شرعیه و نیز وكیل هستند در اخذ سهمین مباركین و ایصال سهم سادات عظام را بمحل مقرر شرعی و صرف نصف از سهم مبارك امام علیهالسلام را در علو كلمه اسلام و صرف به هر نحو كه صلاح میدانند با ملاحظه احتیاط و ایصال نصف دیگر را به اینجانب برای صرف در حوزههای علمیه و اوصیه ایدهالله تعالی بما اوصی به السلف الصالح من ملازمة التقوی و التجنب عن الهوی و التمسك بعروة الاحتیاط فیالدین و الدنیا وارجو من جنابه ان لاینسانی من صالح دعواته و السلام علیه و علی اخواننا المؤمنین و رحمةالله و بركاتة . بتاریخ 4 محرمالحرام 1387 روحالموسوی الخمینی
(اصل متن اجازه امام خمینی در فایل pdf ضمیمه مقاله میباشد.)
بسماللهالرحمنالرحیم
الحمدلله ربالعالمین و صلیالله علی خیر خلقه و افضل بریتّه محمد و عترته الطاهرین و بعد جناب مستطاب عمادالعلماء الاعلام ملاذ الانام حجةالاسلام آقای حاج سید محمد علی قاضی طباطبائی دامت بركاته مدتی از عمر شریف خود را در حوزههای علمیه قم و نجف اشرف در تحصیل علوم دینیه و معارف حقه الهیه صرف نمود و بحمدالله تعالی دارای مراتب سامیه و مدارج عالیه از فضل و كمال گردیده و مقام شامخی حائز شدهاند از قبل اینجانب در تصدی جمیع امور حسبیه كه منوط باذن و اجازه حاكم شرع است ماذون و مجاز میباشند و همچنین از قبل اینجانب وكیلند كه آنچه از سهم مبارك امام علیه و علی آبائه الكرام افضلالتحیه والسلام و سائر وجوه شرعیه دریافت میدارند بمقدار حاجت از آن صرف و مابقی را از جهت اقامه حوزههای علمیه باینجانب ایصال نمایند و در نقل احادیث معتبره از كتب معتمده علماء امامیه رضوان الله علیهم مانند كتب اربعه كافی و فقیه و تهذیب و استبصار و مجامیع متاخره و رسایل و مستدرك و وافی و بحار و غیر آنها نیز ماذون و مجازند. البته باسانید منتهیه باهل بیت عصمت و طهارت سلامالله علیهم اجمعین و سزاوار است مؤمنین نعمت وجود معظمله را مغتنم شمرده از محضر مباركشان استفاده نموده در تجلیل و تبجیل و احترام ایشان حتیالمقدر كوتاهی ننمایند و اوصیه ایده الله تعالی و سدد و بملازمه التقوی و سلوك سبیل الاحتیاط فانه لیس هناك عن الصراط من یسلك سبیل الاحتیاط و ان لاینسانی من صالح الدعوات كما انی لا انساه انشاءالله. والسلام علیه و علی سائر اخواننا المؤمنین و رحمة و بركاته . ابوالقاسم الموسوی الخوئی 5 / رجب المرجب 1390 ه
(اصل متن اجازه آیت الله خوئی در فایل pdf ضمیمه مقاله میباشد.)
آیتالله قاضی با مرحوم استاد علامه طباطبائی نسبت«نسبی» داشتند. آیا رابطه این دو بزرگوار چگونه بوده و مكاتباتی بین آنها انجام پذیرفته است؟
علامه طباطبائی مظهر كامل و تجلی محسنات اخلاقی بود و با همه علما و تلامذه خود روابط حسنه داشت و معلوم است كه این روابط با بنی اعمام و علمای بلاد چگونه خواهد بود... وقتی آیتالله قاضی به «قم» آمدند، در منزل استاد علامه طباطبائی در كوچه ارك- متصل به منزل مرحوم آیتالله سید احمد زنجانی- برای دیدار، جلوس كردند كه عكسهای تاریخی آن دیدارها موجود است. یكی دو روز قبل، استاد علامه طباطبائی به من فرمودند: «آقای قاضی به قم میآید و به منزل ما وارد میشود و جلوس دارد... اگر جنابعالی وقت دارید، یكی دو روزی در آنجا حضور داشته باشید و طلاب جوانی را كه به دیدار ایشان میآیند و من آنها را نمیشناسم، به ایشان معرفی كنید. در واقع شما خود «میزبان» باشید.» البته این تعبیرات نشاندهنده لطف ایشان است... و این بود كه من دو روز اول را در منزل استاد حضور یافتم و طبعاً در خدمت آیتالله قاضی هم بودم.