صفحه اصلي
زندگينامه
كتابها
كتب فارسي
كتب عربي
دانلود كتاب
مقالات
سياسي
فرهنگي
تاريخي
مصاحبه
سياسي
فرهنگي
تاريخي
خاطرات
علما و مراجع
شخصيت هاي داخلي
شخصيت هاي بين المللي
آلبوم
شخصيتهاي بين الملي
شخصيتهاي ايراني
علما و مراجع
كنفرانسها
مصر
واتيكان
متفرقه
ويژه نامه
اخبار
اخبار سايت
اخبار فرهنگي
پيوندها
تماس با ما
ويژه نامه
تبليغات
احياگر جهاني يا مهدي منتظر(بخش پاياني)
موضوع مقاله :
فرهنگي ,
3ـ اینكه گفته اید برخى از مردم درباره من به شك افتاده اند و مى گویند كه من به زودى دعوى «مهدویت» خواهم كرد! در قبال این سخن، تنها به این پاسخ اكتفا مى كنم كه این قبیل شبهه ها و وسوسه ها از كسى سر نمى زند كه از خدا مى ترسد و به حساب روز واپسین مى اندیشد و سخن خدا در قرآن كریم را به یاد مى آورد كه فرمود: (اجتنبوا كثیراً من الظن، انّ بعض الظن اثم).5 «از بسیارى گمان ها بپرهیزید كه پاره اى از گمان ها گناهند».
من در مورد كسانى كه چنین تردیدهایى را برمى انگیزند تا مردم را از همكارى با «جماعت اسلامى» در دعوت به حقّ باز دارند، تصمیم گرفته ام كه به شدت مبارزه كنم كه به هیچ ترفندى نتوانند از آن نجات یابند و آن اینكه در روز قیامّت به خواست خدا به دور از هرگونه دعوى در پیشگاه الهى، حاضر شوم تا ببینم چگونه این افراد، خود را از گناه جعل تردیدها و شبهه ها و انتساب آن به من و پخش آن بین مردم، جدا مى سازند؟!6
4ـ درباره روایت مندرج در كتاب «نشانه هاى روز واپسین» نمى توانم به نفى یا اثبات، مطلبى را عنوان كنم. اگر این روایت صحیح باشد و واقعاً خداوند به پیامبر(صلى الله علیه وآله) خبر داده است كه وقتى مردم با مهدى بیعت مى كنند، سروش از آسمان ندا مى دهد: «این خلیفه خدا مهدى است، به سخنش گوش فرا دهید و فرمان برید».
در این صورت نظر من كه در كتابم «موجز تاریخ تجدیدالدین و احیائه» اظهار نموده ام، بى تردید باطل است. ولى من یقین ندارم كه به پیامبر(صلى الله علیه وآله)چنین خبرى رسیده باشد، زیرا ما طى مطالعه و بررسى قرآن مى دانیم كه مردم به هنگام بعثت پیامبرى از پیامبران خدا، چنین ندایى را نشنیدند، و حتى هنگام بعثت محمد(صلى الله علیه وآله) كه آخرین پیامبر خداست و بشریت از آن پس فرصت دیگرى نمى یافت تا روز قیامت، كفر را از ایمان تمییز دهد، چنین ندایى شنیده نشده است.
مشركان مكّه، همچنان از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خواستند كه فرشته اى همراه داشته باشد! كه خبر دهد او فرستاده خداست، یا دلیل روشنى بیاورد كه به طور یقین بدانند او فرستاده خداست، ولى خداى متعال تمام این درخواست ها را رد كرد و در بسیارى از آیات قرآن دلیل ردّ آن را بیان فرمود و آن اینكه پرده بردارى از چهره حقیقت به طورى كه دیگر فرصتى براى آزمودن مردم نماند، از نظر عقلى با حكمت متعالى الهى، سازگارى ندارد، پس چگونه اعتقاد داریم، بلكه چگونه با این همه، روا مى داریم كه خدا این سنّت خویش را در مورد مهدى دگرگون خواهد كرد و سروش از آسمان ندا خواهد داد: «این خلیفه خدا مهدى است، پس سخن او را بشنوید و فرمان برید»؟7
پژوهشى پیرامون حدیث دجّال
پرسش: یكى از خوانندگان مجله «ترجمان القرآن» پرسش زیر را مطرح كرده است: «چنان كه روشن است «دجّال» كور در مكانى زندانى است، این مكان كجاست؟ زیرا هیچ نقطه اى از زمین باقى نمانده كه انسان در این عصر آن را زیر و رو نكرده باشد؟ پس چرا تاكنون اثرى از دجّال كور به دست نیامده است؟» شما به پرسش او پاسخ دادید كه: «این دجّال كور داستانى بیش نیست و جایى در شریعت ندارد». ولى موضوع دجّال ـ تا آنجا كه من مى دانم ـ تقریباً در سى روایت ذكر شده است و براى حصول اطمینان مى توانید به صحیح بخارى، صحیح مسلم، سنن ابى داود و ترمذى و شرح السنة مراجعه كنید، بنابراین شما در ادعاى خود به چه دلیلى استناد مى كنید؟
پاسخ: آنچه در پاسخ قبلى: «داستانى بیش نیست...» اظهار داشته ام، اشاره به این گفته است كه «دجّال در مكانى زندانى است» نه اصل موضوع. اما اینكه یك دروغگوى فتنه گر ـ دجّال ـ در زمین ظاهر خواهد شد، من به بسیارى از احادیث پیامبر(صلى الله علیه وآله) كه درباره او آمده است، ایمان دارم و همواره در نمازم ـ علاوه بر دعاهاى دیگر ـ این دعاى مشهور را مى خوانم: اللّهم اَعوذ بك من فتنة المسیح الدجّال; «خدایا به تو پناه مى برم از فتنه مسیح دجّال»
اگر به طور جامع به تمام آنچه از احادیث پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره دجّال روایت شده است نگاه كنیم، به طور روشن بر ما معلوم مى شود كه علمى كه پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این خصوص دریافت كرده، به این محدود بود، كه دجّالى بزرگ در زمین ظاهر خواهد شد و داراى ویژگى هاى این چنینى خواهد بود. ولى به پیامبر(صلى الله علیه وآله) خبر داده نشده كه او چه وقت و در كجا ظاهر خواهد شد؟! و آیا اینكه او عملا در دوران پیامبر(صلى الله علیه وآله) زاده شده؟ یا پس از وفات ایشان در دوران هاى واپسین زاده مى شود؟
احادیثى كه از پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این خصوص روایت شده، ضد و نقیض اند كه این امر دلالت مى كند كه این اخبار بر اساس وحى بیان نشده، بلكه بر مبناى گمان و قیاس آمده است كه از نحوه سخن منسوب به ایشان در این خصوص نیز این مطلب مستفاد مى شود. گاهى آمده است: «دجّال از سرزمینى در شرق به نام خراسان ظاهر مى شود» و زمانى نیز نقل شده است: «او در منطقه اى میان شام و عراق خارج مى گردد» و گاهى نیز گفته شده است: «هفتاد هزار از یهودیان اصفهان از دجّال پیروى مى كنند!»8
و گاهى در مورد یك نوجوان یهودى به نام «ابن صیاد» اظهار شبهه نموده است كه در سال دوّم یا سوّم هجرى در مدینه زاده شده كه شاید او دجّال باشد و در آخرین روایت آمده است كه، «تمیم دارى» از راهبان مسیحى، نزد ایشان آمد و در سال نهم هجرى اسلام آورد. از جمله مطالبى كه او نقل مى كند این است كه به همراه سى مرد، سوار كشتى اى شد (در بحر روم یا دریاى عرب) و دست خوش طوفان شدند تا اینكه وارد جزیره اى در آن دریا شدند! و در آن بزرگ ترین و عظیم ترین انسانى را دیدند كه عجیب تر از او هرگز ندیده بودند كه دست و پاى او با زنجیر آهنى بسته شده بود!، راجع به امور فراوانى از آنان سوال كرد و سرانجام به آنها گفت:
«من درباره خودم به شما خبر مى دهم، من مسیح دجّالم و به زودى به من اجازه خروج داده مى شود و خارج مى شوم»!9 و گویا پیامبر این سخن را تكذیب نكرده، بلكه اظهار شبهه نموده و گفت: «ولى او در دریاى شام یا دریاى یمن است، بلكه او از سوى مشرق است» و با دست به شرق اشاره نمود.
هر كس كمترین آشنایى با علم حدیث و اصول دین داشته باشد، اگر نگاهى فراگیر به این روایات گوناگون بیاندازد، به آسانى مى تواند درك كند كه سخنان پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این باب به دو بخش قابل تقسیم است.
نخست: دجّال خروج خواهد كرد و داراى صفاتى چنین و چنان است و اتّفاقاتى چنین و چنان خواهد افتاد. در این اخبار جملگى، یقین وجود دارد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) راجع به آن خبر داده است و در این روایات، روایتى وجود ندارد كه از روایت دیگر متفاوت باشد.
دوم: چه وقت و كجا دجّال خروج خواهد كرد و چه كسى خواهد بود؟ روایات در این مورد نه تنها متفاوت است، بلكه الفاظى در آنها وجود دارد كه بر شبهه و شك و گمان دلالت دارد، مانند این گفته پیامبر(صلى الله علیه وآله) به عمر، وقتى از او اجازه خواست ابن صیاد را بكشد: «اگر او (همان دجّال) باشد تو همراه او نیستى، بلكه همراه او عیسى بن مریم است و اگر چنین نبود، روا نیست مردى از اهل پیمان را بكشى».10
یا مانند این گفته پیامبر(صلى الله علیه وآله) در حدیثى دیگر: «اگر او وقتى كه من در بین شما هستم، خارج شود، من به تنهایى با او احتجاج مى كنم و اگر وقتى من در بین شما نباشم، قیام كند، هركس حجّت خود است و خدا جانشین من بر هر مسلمان است».11
ظاهراً این بخش دوّم از نظر وجهه دینى و به اعتبار اصول، هم سنگ بخش اول در دین نیست. هر كس تمام این جزئیات مذكور، حتى در این بخش را جزو اعتقادهاى اسلام قلمداد كند، در اشتباه است، بلكه دعوى او صحیح نیست اگر ادّعا كند كه هر یك از بخش هاى آن صحّت دارد. پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره «ابن صیاد» اظهار شبهه نمود و حتى «عمر» سوگند یاد كرد كه او دجّال است، ولى او بعدها اسلام آورد و در حرمین زندگى كرد و بر دین اسلام وفات یافت و مسلمانان بر او نماز گزاردند. پس از این، اكنون چه مجالى مى ماند تا مردم همچنان نسبت به ابن صیاد و دجّال بودن او اظهار شبهه نمایند؟!
پیامبر(صلى الله علیه وآله) «تمیم دارى» را تصدیق كرد یا دست كم در بیان خود، او را تكذیب نكرد، و آیا عدم ظهور چنین شخصى كه «تمیم دارى» او را در جزیره زندانى دیده است ـ تا به امروز!ـ دلیل كافى بر این نیست كه آن مرد در خبر دادن به تمیم دارى، به اینكه او دجّال است! راستگو نبوده است؟ پیامبر(صلى الله علیه وآله) بیم آن را داشت كه دجّال در زمان وى یا در زمانى نزدیك به وى ظاهر شود، ولى آیا این واقعیت ندارد كه امروز سیزده و نیم قرن از زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) سپرى شده و هنوز دجّال ظاهر نشده است؟
به نظر مى رسد كه نقل تمام این مسائل، آن هم به عنوان اعتقادات اسلامى، عرضه و معرفى صحیح اسلام نیست و نمى توان گفت كه مفهوم حدیث به درستى درك شده است. چنان كه قبلاً نیز گفتم، واقعیت این است كه اگر چنین فردى طبق قیاس یا گمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) ظاهر نشود، نه بر منصب نبوت خدشه اى وارد مى شود و نه در اعتقاد به عصمت پیامبران و اصولاً در شریعت نیز به ما تكلیف نشده كه حتماً باید به این چنین امورى ایمان بیاوریم! این واقعیت اساسى را پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) خود در حدیث «نحل» آن را بیان فرموده است.
-------------------------------------------------------------------------
1. سوره ليل، آيه 12.
2. در ذيل همين گفتار استاد، بايد پرسيد: آيا مسئله «خلافت» پس از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) كه يكى از مهمترين مسائل حياتى اسلام بود، در قرآن مجيد آيه خاصى دارد يا نه؟ اگر دارد كه استمرار آن در «ائمه هدى»(عليه السلام) و اگر ندارد و از احاديث، چگونگى آن را بايد به دست آورد، اين امر، در موضوع مهدى موعود هم مى تواند صادق باشد... البته ما در اينجا قصد نقد و بررسى و تفصيل مسائل عقيدتى و كلامى اختلافى را نداريم وگرنه سخن براى گفتن بسيار است. (مترجم)
3. مجلسى هم در «بحارالانوار»، ج 51، ص 88، اين حديث را نقل كرده است. (مترجم)
4. در منابع شيعى رجوع شود به: نعمان، الغيبه، ص 253.
5. سوره حجرات، آيه 12.
6. استاد مودودى در 31 سپتامبر 1979 م، يعنى 38 سال پس از تأسيس جماعت به لقاءالله شتافت و هيچ گونه ادعايى كه بعضى مردم بهوى نسبت مى دادند، نكرد. اين افراد روز قيامت پيرامون ترويج ادعاهاى جعلى و باز داشتن مردم از تلاش در راه برقرار دين خدا، چه پاسخى خواهند داشت؟(خليل حامدى)
7. اين استدلال استاد مودودى نيز قابل بحث و بررسى است... اگر در دوران نبوت ها، بعضى از امور به دلايلى خاص تحقق نيافته است; اين امر، الزاماً به اين معنا نمى تواند باشد كه در آخرالزمان نيز هيچ امر جديدى اتفاق نيافتد و يا حادثه فوق العاده اى رخ ندهد؟ اشكال استاد مودودى فقط در يك امر نهفته است و آن اينكه متأسفانه ايشان در پذيرش حديث، فقط به راويان اهل سنت اعتماد مىورزد و از مكتب اهل بيت كه نزديك ترين افراد به پيامبر(صلى الله عليه وآله)بودند، دور مى شود... ولى اين نكته را او خود يادآور مى شود كه اگر صحت حديثى ثابت گردد، حتماً كلام او باطل است... و اين كه همه گفته ها و آراء و اجتهادهاى وى ضرورتى ندارد كه مطابق با حق باشد!... و اين اعتراف، تا حدودى مى تواند ما را در قبال اشتباه هاى غيرعمد وى قانع سازد!(مترجم)
8. ابوبعلى موصلى، مسند ابى يعلى، ج 6، ص 317.
9. حسام الدين هندى، كنزالعمال، ج 14، ص 289 - 291.
10. در منابع شيعى مراجعه شود به على كورانى، معجم الاحاديث الامام المهدى، ج 2، ص 119.
11. همان، ص 13.
صفحات ->
1
-
2